خاطرات شروع دنیات

مامان😍😍😍

هانای عزیزم عشقه دلم از دیروز یاد گرفتی که بگی ماما الهی دورت بگردم😍نمیدونی چقد ذوق میکنم وقتی صدام میزنی بیشتر موقعی که گریه میکنی صدام میزنی یه کمم بیشتر از قبل وابستم شدی مثلا وقتی  میرم اتاق گریه میکنی و دنبالم راه میفتی وقتی برمیگردم نگام میکنیو میخندی😚 از هر چیزی کمک میگیری که وایسی حتی بعضی وقتا پامو میگیری ک بلند شی امروزم یاد گرفتی که وقتی یه چیزیو گرفتی و بلند شدی خودت به حالت نشسته برگردی 😊 همه اینا یعنی اینکه تو داری بزرگ میشی تاپ تاپ ابازیرو خیلی بامزه میگی فقط ریتمشو بلدی یه چیزایی سر هم میکنیو میگی که از ریتمش میشه فهمید که داری میگی تاب تاب ابازی😁😁😁 خداروشکر مریضی از تنت رفتو الان خوبی خیلی حالت بد بود ۳ روز از تب داشتی میس...
12 ارديبهشت 1399

چهار دست و پا🤗

هانا جونم عشقه دلم داری بزرگ میشیا انقد مشغولت میشم که کمتر فرصت میکنم واست بنویسم یه اتفاق خوب افتاده که خیلی منتظر دیدنش بودم😍 از ۳ اردیبهشت یاد گرفتی که ۴دست و پا راه بری ی وقتایی خسته میشیو باز سینه خیز میری😁 جوجه ی مامان از دیشب تب کردی فک میکنم به خاطر دندونته منم ۲روزه اصلا نخابیدم امروزم بردمت دکتر،درمانگاه نزدیک خونست واسه همین فرصتی پیش اومد تا واسه اولین بار باهم قدم بزنیم همش تقصیر کروناست که نمیتونیم بریم بیرون هوا خوری🙁 به همه چی با تعجب نگاه میکردی درختا ماشینا آدما و ... وای هانا یه خاطره بامزه واست تعریف کنم😂😂😋😂 دیشب ک دیدم تب داری یهو مسترب شدم آخه تا حالا مریض نشده بودی کنار بابا دراز کشیده بودی منم رفتم پستونکتو شستم ...
6 ارديبهشت 1399
1